هوراااااااااااااااااااااااااااا... یه خبر خوب!
بالاخره بعد از سال ها انتظار،صبح روز شنبه ۱۶ آذر ماه امسال(۹۲) من هم صاحب یه داداش کوچولو شدم. جالبیش اینه که ۱۶ آذر درست روز تولد مامان بزرگم (مامان بابام) هم هست. اسم داداشم را گذاشتیم « آرش» اسم آرش و اسم من اسم دو تا از شخصیت های مهم شاهنامه ی فردوسی هست. من از این که آرش هم به جمع خونواده ی ما اضافه شده،خیلی خیلی خوش حالم!
اینم چندتا از عکس های آرش... ببینید و حال کنید،فقط یادتون نره بگین ماشاالله...
این آقا یکی از دل سوز ترین و بهترین معلمان یزد هستند! اسم ایشان آقای لاله زاری است. من ایشان را خیلی دوست دارم! ایشان یکی از کارهایی که برای ماا میکردند این بود که بعضی وقت ها ما را به سالن فوتبال و استخر شنا می بردند. درست است که دیگر معلم من نیستند ولی من ایشان را خیلی دوست دارم!
این هم یکی از روزهاییست که به صورت خاطره نوشتم و نقاشی های آن را هم خودم کشیدم. این را اگر بخواهید که ببینید باید اول دانلود کنید و ببینید.
این کارتون در باره ی یک مردی است که میرود ماهی گیری و اتفاق جالبی برایش می افتد! ببینید می فهمید.
این در واقع یک آهنگ قدیمی محلی معروف، به نام مستم مستم است که پدرم آهنگش را تنظیم کرده است و من در سن 7 سالگی وقتی که چند تا از دندان های شیری ام افتاده بود، در استودیو ی خانگی خودمان خوانده ام! قشنگه؟